یادداشتی بر بازی مالی Molly’s game

معمولاً من از کنار فیلم ها راحت رد نمی شم و سعی می کنم در موردشون فکر کنم، بیانیه هایی که فیلم ها  دارن رو از دلشون استخراج کنم و به خاطر بسپارم. حالا که وب سایت اوکی شد ترجیح میدم به دو علت این موارد رو یادداشت کنم و به شما هم توصیه می کنم این کار رو بکنید:

اول اینکه: یه آرشیو خوب از فیلم های قابل توجه خواهم داشت که میتونم به افرادی که همفکر و همراهم هستن معرفی کنم

دوم اینکه: بعداً می تونم به این آرشیو مراجعه کنم و از نکاتش برای آموزش دیگران استفاده کنم.

خب حالا بریم سراغ فیلم بازی مولی…

عنوان این فیلم که محصول سال 2017 هست رو وقتی در اینترنت جستجو می کنید به یک خلاصه داستان اینطوری می رسید: (( بازی مالی (Molly’s Game) یک زندگی نامه و درام به کارگردانی و نویسندگی “آرون سورکین” می باشد که تاکنون نامزد دریافت 2 جایزه ی گلدن گلوب شده است . داستان فیلم زندگی زنی به نام Molly Bloom را به تصویر میکشد که صاحب یکی از بزرگترین بازی های پوکر را بوده است تا اینکه در نیمه شبی توسط 17 مامور اف بی ای دستگیر می شود. تشکیلات بلام در رده های بالا فعالیت می کند و اگرچه بلام با ستاره های هالیوود، تجار و گنگسترهای روسی همکاری می کند، اما او نیز در نهایت گرفتار می شود. او بعد از بازداشت توسط اف بی آی باید بی گناهی خود را ثابت کند و تنها همراه او در این ماجراها نیز وکیل مجرمش (ادریس البا) می باشد)).

فیلم رو باید با حوصله دید چون یه مقدار طولانیه اما چیزهایی که در فیلم برای من جلب توجه کرد:

1- مالی کارش رو از یک فعالیت ساده شروع می کنه و با پشتکاری که از خودش نشون میده نظر یک کارفرمای معتبرتر رو جلب می کنه و پیش اون شروع به فعالیت می کنه. (پشتکار و تعهد)

2- در جای جدید با توجه به همه محدودیت هایی که در مسیر زندگیش و خانواده اش داره اونقدر خوب کار می کنه و اعتماد کارفرمای خودش رو جلب می کنه که از مقام یک کارمند به شریک تبدیل میشه. (باز هم پشتکار)

3- مالی یک اسکی باز حرفه ای بوده و میتونسته به راحتی در المپیک شرکت کنه ولی یک حادثه باعث میشه آسیب شدید بدنی ببینه و دیگه نتونه اسکی کنه ولی این براش پایان راه نمیشه و شانس خودش رو برای پیدا کردن مسیر در جاهای دیگه جستجو می کنه (بن بست وجود نداره)

4- مالی بعد از اینکه با وجود تعهدش به کارفرماش از کار اخراج میشه سعی می کنه در همون کار روی پای خودش بایسته و ناامید نشه. از مشورت دیگران استفاده کنه، ازتجربیاتش بهره ببره و در نهایت جرات داشته باشه که دل به دریا بزنه (باز هم پشتکار)

5- یه قسمتی از فیلم یه خاطره تعریف میشه که از نظر من سکانس برتر فیلمه:

مالی در قسمتی از فیلم داره داستان دو دونده رو تعریف می کنه، که یکی از اونها نفر اول میشه و تا آخر عمر در مقام یک قهرمان ملی ازش یاد میشه و یکی از اونها با فاصله 14 صدم ثانیه نفر دوم میشه و تا پایان عمرش سرایدار یک مدرسه میشه !! کلی حرف هست تو این سکانس.

  • اول اینکه در رقابت ها تفاوت نفر اول و دوم و … خیلی زیاده شما بارها اسم ورزشکاران و تیم هایی رو شنیدید که (( قهرمان )) شدن ولی هیچوقت کسی در تاریخ ثبت نکرده اسامی کسانی که دوم و سوم و … شدن. پس هر رقابتی رو برای اول شدن شروع کنیم.
  • دوم اینکه دوم شدن و یا شکست رو پایان راه ندونیم. (در این زمینه پیشنهاد می کنم حتماً فیلم راش رو ببینید، داستان واقعی زندگی جیمز هانت و نیکی لائودا) شاید اگر اون نفر دوم باز هم تلاش می کرد در مسابقات بعدی میتونست مقام بیاره
  • سوم اینکه درسته رسیدن مهمه ولی سریع رسیدن هم مهمه، اگر قراره مقصد و هدفی انتخاب کنیم بهتره بهترین و سریعترین راه ها برای رسیدن به اون رو هم پیدا کنیم تا نفر اول بشیم.
  • چهارم اینکه یکی از تکنیک های خوب در موفقیت اینه که بیشترین رقابت رو با خودت داشته باشی و همیشه بهترین خودت باشی.

6- مالی با اینکه یه زن بود اما در فرآیند کاریش هیچوقت مسائل شخصی و سلیقه ای رو دخیل نکرد. به جای مشغول شدن به منظره های حاشیه جاده به مقصد و هدف نگاه می کرد. (هدف،  هدف، هدف)

7- وقتی وکیلش ازش خواست مدارکی رو ارائه بده که بقیه رو رسوا می کرد. همون تعهد همیشگیش مانع شد و با یک نگاه عالی با توجه به اینکه ممکن بود اطلاعاتی که داره موجب بر هم خوردن تعداد زیادی زندگی بشه این کار رو نکرد. (تعهد به مشتری)

خب فکر می کنم تا همینجا بس باشه. بهتره فیلم رو ببینید و بقیه نکاتش رو شما برداشت کنید. چون نمیخواستم داستان فیلم رو لو بدم بیشتر نمی نویسم.

امیدوارم در نوشته های بعدی هم با من همراه باشید.

راستی اگر فیلم خوبی می بینید پیشنهاد کنید، حتماً در موردش خواهم نوشت.

مراقب لحظه هاتون باشید.

یاسر سلیمانی(یک مشاور خوش شانس)